اولین آمپول هانا خانوم
هانا خانوم نازم سلام دختر خوب و عزیز من 9 اردیبهشت ماهگرد پونزهم زمینی شدن شما فرشته اسمونی بود که کنگره چشم پزشکی مامان و بابا هم بود.برا همین سرکار نرفتیم و شما هم مهد نرفتی.یکم بیشتر از روزای دیگه خوابیدیم و بعدش رفتیم کنگره.ازونورم رفتیم یک پارک خیلی قشنگ وه توش پر از گل لاله بود و کلی کیف کردی.اون شب برنامه کنگره کنسرت اقای زندوکیلی بود و ما اومدیم خونه تا استراحت کنیم و بعدش بریم.شما مثه یک دختر خوب و حرف گوش کن خوابیدی اما خوابت برعکس همیشه یکم طولانی شد و ما کم کم داشت دیرمون میشد.8.15 پاشدی و زدی زیر گریه داشتم ارومت میکروم که کلی بالا اوردی و بعدشم پوشکت رو شدیدا..... خیلی ترسیدیم.الهی برات بمیرم که چقد ناله کردی.یکی دوبار دی...
نویسنده :
مامان بهناز
9:48